میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکانعبور یه نفر رو داشته… رد می شده… که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش میرسه…
بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه منهیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه… چرچیل در حالیکهخودش رو کج می کرده… می گه ولی من این کار رو می کنم.
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت