loading...
جذاب و باحال
MILAD بازدید : 19 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

مردی جوان درراهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب

در انتهای کادر در بزرگی دیده میشود با تابلوی «اتاق عمل»
چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح با لباس سبزرنگ از آن خارج می شود
مرد نفسش را در سینه حبس می کند
دکتر به سمت او می رود
مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند
دکتر: واقعاً متاسفم، ماتمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم
اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برایهمیشه فلج شده
ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو همتخلیه کردیم...
باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی،با لوله مخصوص بهش غذا بدی
روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی وباهاش صحبت کنی...
اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده...
با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل میشود، به دیوار تکیه می دهد
سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود
با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستشرا روی شانه مرد می گذارد
دکتر: هه! شوخی کردم... زنت همون اول مُردش!!!!!

برچسب ها بیمارستان!!! ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 170
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 22
  • بازدید ماه : 84
  • بازدید سال : 207
  • بازدید کلی : 7,288